نوشته های دل من



دل خون
اگر دل به آدم درست ندی میاد دلتو میشکنه؛ انقدر دل به آدمای اشتباه دادم و انقدر شکستنش که توش دریاچه ای از خون شکل گرفته،حس درد آوریه دلم (قلب) توی خونی که به سیاهی میزنه غرق شده.
عشق خیلی قشنگ  و ستودنیه به شرط اینکه طرفمون هم عاشقی بلد باشه ،عشق و علاقه  خاله بازی نیست وقتی دروغین باشه یک طرف که وابستگی شدید پیدا کرده نابود میشه؛از من میشنوین قلبتون ومحبت هاتون را حروم هرکس نکنید، این جماعت چشم سفید تر از چیزین که ما فکر میکنیم (بلا نسبت بعضیا) درست منو شمایی که کمک کردیم اوج بگیرن و رشد کنن و بهشون عزت و احترام دادیم را زیر پاشون له میکنن و تمام محبت ها و دلسوزیای مارو فراموش میکنن.


دنیای سیاه من
کسی چه میدان در دل من چه میگذرد ،کسی چه میداند آدم ها چقدر قلب مرا رنجوندن هیچ کس نمیداند من به چه اندازه ای از زندگی کردن بیزارم هیچ کس نمیداند از تمامم رویاهایم دست کشیدم گوشه ای نشستم و خیره به دیوار منتظرم ببینم اخرش قرار است چه اتفاقی بیافته

ت


احساس تنهایی

احساسی که الان دچارشم نمیدونم برای چیه اما‌،به شدت احساس تنهایی میکنم حتی با اینکه دوستان زیادی اطرافم دارم اما با این حال بغض بدی به خاطر این حس دارم ک با پافشاری داره خفم میکنه ،بی شک تنها من نیستم که چنین احساسی دارم افراد زیادی هستند که این شرایط و دارن .امیدوارم خیلی زود از این حس تنهایی در بیاییم یا خودمون یا به کمک کسی که توانایی گرفتن این حس تلخ و پوچ رو از ما داره




کسی چه میداند!

کسی چه میداند در دل من چه چیز ها میگذرد،باید بگم هیچ کس از دل دیگری با خبر نیست ؛زمانه زمانه بدیست ،شرایط جوریه که آدم به خودش هم اعتماد ندارد چه برسد بخواهد حرف دلش را به دیگری بگوید ،متاسفانه من هر چه میکشم از اعتمادیست ک به افراد دارم؛ با اینکه آسیب میبینم اما باز هم دوست دارم آدم های اطرافم رو باور کنم ای کاش آنان می فهمیدند ک تصور خوبی که از آنان دارم را نباید خراب کنند.


آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها